دو ماهي که گذشت
تقريباً يه 2 ماهي ميشه که علاقه خاصي به فوتبال بازي کردن داري و هر روز عصر که ميشه باهم بايد تا يه 2 ساعتي بازي کنيم و اگه هم که گل بخوري ناراحت مي شي و فقط مي گي بايد بهت گل بزنم. سر ماخوردگي شديدي گرفتي که تا حالا هم خوب نشدي و وقتي بدو بدو مي کني نفست مي گيري و صرفه مي کني با اينکه همه داروهات رو سر وقت بهت مي دم ولي.... از اخبار اين چند روزه اينه که خاله الهام امتحاناش تموم شده و مي تونه با تو بازي کنه بي بي سلطان حالش بد شد و بردنش بيمارستان . که الهي شکر بهتر شد و مرخصش کردند. منم کلاس سه تار مي رم البته هر وقت مي خوام تمرين کنم تو هم مي گي بذار منم بزنم و وقتي عمه مياد خونمون کلي براش توضيح مي دي که بايد اينجوري ساز رو دستت بگ...
نویسنده :
مامان الهه
8:48